هاناهانا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

هانا کوچولوی ما - بهانه زندگی

هانای قرتی

چهاردست و پا میره، بای بای می کنه، نای نای می کنه، وقتی براش شعر می خونم آ آ می کنه انگار که داره با من می خونه... اومدم عکساشو بذارم.. دختر قشنگم دستاشو می گیره بلند میشه می ایسته و چند قدم بر می داره   ...
24 مرداد 1391

سفر به ماسال،کلاردشت و نمک آبرود

خیلی خوش گذشت. چهارشنبه 4 مرداد راه افتادیم. اول رفتیم ماسال بالای کوه توی جنگل یه کلبه گرفتیم و یک شب اونجا موندیم. عصری رفتیم جنگل نوردی و واقعا از مناظر لذت بردیم. هانا خیلی دختر خوبی بود و اصلا اذیت نکرد. با تمام جوجوهای اونجا هم دوست شده بود.    فردا صبحش رفتیم ماسوله و بعدش هم به سمت کلاردشت حرکت کردیم. هوای کلاردشت خیلی خوب بود. اینم چند تا عکس از کلاردشت، جاده عباس آباد و نمک آبرود... البته هانا خانوم با تیوپش توی آب هم رفت که باید عکساشو از عمه جون و شهناز جون بگیرم و بذارم... هانا و عمه جون سارا - جاده عباس آباد هانا و مامان بابا، بابایی و سهیلا جون، شهناز جون - جاده عباس آباد هانا و مامان ...
8 مرداد 1391
10481 0 10 ادامه مطلب

هانای شیرین

امروز بعد از مدتی بالاخره تصمیم گرفتم بیام و بنویسم. گرفتاری ها اونقدر زیاده که وقت نمی کنم بیام اینترنت. از هانا خانوم بگم که در روز چهارشنبه 28/4/91 شروع کرد به چهاردست و پا راه رفتن. البته قبلش خودشو جابجا می کرد اما بالاخره چهارشنبه در سن 8 ماه و نیم شروع کرد به چهاردست و پا رفتن. بابا و ماما که میگه و البته مدام تکرارشون می کنه. پوف هم میگه که معنیش همون غذاست.. و با هر پوف گفتن کل تفش می ریزه بیرون    یک دختر شری شده که لنگه نداره. خدا رو شکر خیلی شجاعه و اصلا نمی ترسه  وقتی یه چیزی که نباید دست بزنه رو بهش میدیم از ذوقش صدای غرش شیر از خودش درمیاره  خیلی بامحبته و دوست داره خودشو به من یا باباش بچسبونه... ...
2 مرداد 1391
1